اصول مدیریت دانش
مدیریت دانش، حوزهای میان رشتهای است که از نظریههای اقتصادی، جامعهشناسی، فلسفه و روانشناسی بهره میگیرد. داونپورت (1998) ده اصل را برای راهنمایی مديران دانش مطرح كرد:
1- مديريت دانش گران است (سرمايهگذاری بالایی را میطلبد ).
2- مديريت دانش اثر بخشی به راه حلهای چندگانه افراد تكنولوژی نيازمند است.
3- مديريت دانش بسيار سياسی است.
4- مديريت دانش به مديران دانش نيازمند است.
5- انتفاع مديريت دانش ناشی از نقشه ها و بازارهاست نه سلسله مراتب.
6- سيستم سازی دانش و كابرد آن، اغلب فعاليتهای مصنوعی هستند.
7- هدف مديريت دانش بهبود فرايندهای كار دانش است.
8- دستيابی دانش فقط آغاز راه است.
9- مديريت دانش بیانتهاست.
10- مديريت دانش به قرارداد دانش نياز دارد.
2-9-7- مراحل مدیریت دانش
مدیریت دانش بیش ازهمه چیز به دنبال آن است که بین افراد شاغل در یک سازمان ارتباط دانشی برقرار کند. روشهای استفاده از دانش سازمانی را یاد دهد و زمینههای تبدیل دانش شخصی به دانش جمعی وبلعکس را فراهم آورد تا در نهایت نوآوری وخلاقیت را تقویت کند. این کارکرد مدیریت دانش توسط ابل و اکسبرو[1] (2001) نیز مورد تأکید قرار گرفته است. ماناسکو[2] (2000) چهار مرحله را برای مدیریت دانش شناسایی کرده است (حسن زاده، 1386 :27):
1- آشکارسازی دانش
2- ایجاد گرایش به سوی دانش
3- فرهنگ سازی برای به اشتراک گذاری دانش
4- زیرسازی برای توزیع دانش
برای مدیریت دانش، دانش ابتدا باید به شکلهای گوناگون آشکارسازی شود یعنی از حالت نهان به حالت عیان تبدیل شود. سپس بایستی گرایش به دانش و استفاده از آن در بین افراد سازمان به روشهای مختلف ایجاد شود تا فرهنگسازی شود. دانش آوری موجب میشود که یادگیری به عنوان یکی از وظایف اصلی سازمان و کارکنان آن تلقی گردد. پس از درک اهمیت مدیریت دانش و مزایای رقابتی آن برای تمام افراد سازمان در سطوح مختلف باید زیرساخت مدیریت دانش در زمینههای به اشتراکگذاری، انتقال و بکارگیری آن فراهم شود (حسن زاده، 1386 :28).
2-9-8- گامهای اصلی پیاده سازی مدیریت دانش در سازمانها
بطور کلی شانزده مرحله و فعالیت بالقوه برای معرفی و پیادهسازی مدیریت دانش وجود دارد که باید با توجه به شرایط سازمان، تعداد مناسبی از این فعالیتها در پیادهسازی مدیریت دانش، انتخاب و به طور تکراری یا دورهای دنبال شود. این فعالیتها عبارتند از ( ویگ[3]، 1999) :
1) به دست آوردن جلب نظر مدیریت. برای موفقیت مدیریت دانش، کسب پذیرش و تعهد مدیریت و نیز حمایت پیاپی او از طرح، دارای اهمیت فراوانی است. برای بدست آوردن این تعهد و حمایت، گروه مدیریت دانش باید بتواند، پیوند محکمی بین طرحهای مدیریت دانش با اهداف، احتیاجات و قابلیتهای حقیقی حال و آینده سازمان برقرار کند.
2) ترسیم چشم انداز دانش. شناخت طبیعت و نقاط قوت و ضعف داراییهای دانش شرکت و شرایط از دید رهبری شرکت و عملیات ها و فشارهای بازار و فرصتها.
3) برنامهریزی استراتژی دانش. تعیین چگونگی حمایت مدیریت از استراتژیهای شرکت یا واحد کار و ترسیم هدفهای مدیریت دانش و اولویتها و منافع مورد انتظار.
4) ایجاد و تعریف گزینهها و ابتکارات بالقوه وابسته به دانش. شناخت فرصتها برای پیشرفت، مثل فرصتهایی برای افزایش درآمد، ساختن محصولات و خدمات جدید، ترمیم تنگناهای دانشی و دیگر فعالیتهای مربوط به دانش به وسیله حمایت از بخش مربوط و تنظیم اولویتها برای شرکت و بازسازی تأثیرات و سود مورد انتظار از آنها.
5) توصیف انتظارات از سود برای ابتکارات مدیریت دانش. تعیین انتظارات برای اولویت بندی، هدایت، اجرا و نشان دادن تأثیر تلاشهای مدیریت دانش.
6) تنظیم اولویتهای مدیریت دانش. تعیین اولویتها برای فعالیتهای مبتنی بر استراتژی مدیریت دانش، انتظارات برای سود خالص، احتیاجات و فراهم کردن قابلیت ها.
7) تعیین نیازهای کلیدی دانش. شناختن دانش لازم برای ارائه کار باکیفیت در سمتهای کلیدی یا پیچیده.
8) بدست آورن دانش کلیدی. کسب دانش لازم برای کارها و عملیات مهم از درون و بیرون سازمان.
9) ایجاد برنامههای جامع انتقال دانش. مانند هماهنگ کردن برنامههای آموزشی، ایجاد شبکههای تخصصی یا مبادله دانش تخصصی همچون سلسله مراتب نظری و استراتژی ذهنی برای شاغلان.
10) انتقال، توزیع و بکارگیری داراییهای دانشی. سازمان دادن و انتقال دانش تخصصی به شاغلان و شکل دادن دوباره، گسترش و بهرهگیری از دانش به وسیله استفاده موثر از بهترین دانش در همه کارهای روزانه و جاری.
11) ایجاد و به روز درآوردن زیرساختهای مدیریت دانش. ایجاد و نگهداری زیرساختهای لازم برای انجام مدیریت دانش.
12) اداره داراییهای دانش. ایجاد، تجدید، ساخت و سازمان دادن داراییهای دانش برای تعیین اولویت فرصتهای دانش
13) ایجاد برنامههای تشویقی. دادن انگیزه به کارمندان برای هوشمندانه عمل کردن؛ انگیزههایی چون نوآور بودن، تسهیم دانش، تلاش برای بدست آوردن دانش یا پاسخ درخواستهای افراد به هنگام رویارویی با وضعیت های ناآشنا و مشکل.
14) هماهنگ ساختن فعالیتها و عملکردهای مدیریت دانش در سراسر زمان. شناخت فعالیتهای مربوط به مدیریت دانش و یاری کردن آنها به منظور هماهنگ ساختن، همکاری و تشریک مساعی و ایجاد قابلیتهای باارزش.
15) تسهیل مدیریت دانش متمرکز بر دانش. همچون ارائه فعالیتهای سطح بالا برای تغییر الگوی خدماتی مشتری، فرهنگ، محیط کاری، فلسفه و فعالیتهای مدیریت، فعالیتهای عملیاتی، حق تصمیم گیری، گردش کار و فرصتهایی برای عملکرد هوشمندانه.
16)نظارت بر مدیریت دانش. ارائه بازخور در پیشرفت و اجرای برنامه و فعالیتهای مدیریت دانش.
[1]. Abellg okbrow
[2]. Manasco
[3]. Wiig