بررسي ادبيات مرتبط با مديريت سود، بيانگر تلاش محققين در فهم اين مطلب است كه چرا مديران به دنبال دستكاري سود هستند، چگونه سود را مديريت ميكنند و تبعات اينگونه رفتار چيست. پاسخ به اين سؤالات بخش اعظمي از تحقيقات تجربي در حوزه حسابداري را به خود اختصاص داده است.
مديريت سود موضوع بسياري از تحقيقات حسابداري در طي سه دهه گذشته بوده است. فرض زيربناي مديريت سود اين است كه ارقام حسابداري اطلاعاتي هستند كه بر ارزشگزاري بازار سرمايه تأثير ميگذارند.واتز و زيمرمن (1990) مديريت سود را بكارگيري آزادي عمل مدير بر روي ارقام حسابداري با فرض وجود يا عدم وجود محدوديت در اين زمينه ميدانند. همچنين اسكات (2003)، مديريت سود را انتخابي ميداند كه براساس سياستهاي حسابداري شركت صورت ميگيرد تا شركت به برخي از اهداف خاص مديريت دست يابد.
نكتهاي كه وجود دارد اين است كه روشهاي متعددي براي مديريت سود وجود دارد و مدير براي مديريت سود خالص گزارش شده در چارچوب استانداردهاي حسابداري، آزادي عمل وسيعي دارد. همچنين براي بسياري از اقلام تعهدي، كشف مديريت سود اعمال شده توسط حسابرسان شركت مشكل خواهد بود. حتي اگر حسابرسان به اين موضوع پي ببرند، گاهي نميتوانند مخالفت كنند، زيرا بسياري از تكنيكهاي مديريت سود در محدوده استانداردهاي حسابداري ميباشد (اسكات 2003).
تلاش براي حداكثر و يا حداقل نشان دادن سود گزارش شده جنبهاي از مديريت سود را نشان ميدهد كه آن را از رفتار هموارسازي سود به عنوان تلاش براي كاهش نوسانات سود گزارشي، متفاوت ميسازد. از اين جنبه از مديريت سود در تحقيقات با نام مطالعات «مديريت سود» ياد ميشود.
به نظر ميرسد كه مديريت سود معمولاً از استفاده مديران از مزاياي اطلاعات نامتقارن سهامداران ناشي ميشود. دي (1991) در يك مقاله كاملاً نظري، مباحث مربوط به منافع را عنوان كرده است. اين مسئله، كانون تعريف ارائه شده توسط اسكات (1997) است. دي، در مباحث مذكور، حداقل دو مسئله مهم را مطرح نموده است. اولاً، براي افزايش پاداش مديران كه توسط سرمايهگذاران فراهم ميشود، سود مورد دستكاري قرار ميگيرد. ثانياً، سرمايهگذاران بالفعل تمايل دارند كه بازار برداشت بهتري از ارزش شركت داشته باشد.بنابراين، يك انتقال ثروت بالقوه از سرمايهگذاران جديد، به سرمايهگذاران قديمي كه ايجاد كننده يك تقاضاي داخلي براي مديريت سود هستند، به وجود ميآيد. (زمانی قورتولیش،1388).
موضوع اصلی در مدیریت سود نیت و انگیزه مدیر است که قابل مشاهده نیست. تقلب عبارت است از هرگونه اقدم عمدی یا فریبکارانه یک یا چند نفر از مدیران، کارکنان یا اشخاص ثالث برای برخورداری از یک مزیت ناروا یا غیر قانونی. هدف برخی از تقلبات ممکن است تحریف صورتهای مالی نباشد. تقلبی که با دخالت یک یا چند نفر از مدیران واحد مورد رسیدگی روی می دهد به عنوان “تقلب مدیران” و تقلبی که تنها توسط کارکنان واحد مورد رسیدگی صورت می پذیرد به عنوان “تقلب کارکنان” نامیده می شود. در هر دو حالت ممکن است تبانی با اشخاص ثالث خارج از واحد مورد رسیدگی نیز وجود داشته باشد (سازمان حسابرسی،1381).
به طور کلی تقلب مالی، حذف و یا دستکاری عمدی واقعیات اصلی یا داده های حسابداری است که در کنار سایر داده های موجود باعث تغییر قضاوت و یا تصمیم گیری استفاده کنندگان از داده ها می شود(داوری نژاد مقدم، 1389)