سود و نظریات مربوط به آن
2-2-1-1. تعریف سود
یکی از مهمترین منابع اطلاعاتی برای ارزیابی عملکرد واحد اقتصادی سود است که شاخص مناسبی برای تصمیمات سرمایهگذاران به حساب میآید. سود در لغت عبارت است از درآمد افزون بر سرمایه (رأس المال) که از راه تجارت و کسب به دست مىآید. در اصطلاح نیز عبارت است از تفاوت بین درآمد کل و هزینه کل یک بنگاه (فدائينژاد ومحمودزاده،2:1390).
امروزه به رغم کاربردهای وسیعی که برای مفهوم سود ارائه شده ولی بر سر تعریف جامعی از آن توافق کامل وجود ندارد. این عدم توافق هنگامی بیشتر میشود که این مفهوم در دو نظام اقتصاد و حسابداری مورد تحلیل قرار گیرد. البته در مورد دامنهی اقتصاد و حسابداری به عنوان دو حوزهی علمی که از فعالیتهای تجاری شرکتها متأثر میشوند و متغیرهای مشابهی را مورد بحث قرار میدهند، توافقی کلی وجود دارد. اما دربارهی نحوهی زمانبندی و اندازهگیری سود در این دو نظام اختلاف است. از نظر حسابداری، سود، تفاوت بین درآمد کسب شده حاصل از ارزش فروش کالاها و خدمات تولید و فروخته شده یک بنگاه به صورت ثبت شده و جمع تمامی ارقام هزینههای انجام شده ثبت شده توسط بنگاه است (ای. سی. لیتلتن، 1380).
در مقابل، تعریف سود اقتصادی – که عموماً به اقتصاددانانی همچون هیکس(1939) نسبت داده میشود- عبارت است از سود حسابداری منهای هزینههای ضمنی(غیر صریح) ناشی از نهادههایی که توسط مالک در اختیار بنگاه قرار میگیرد و بکار گرفته میشود. برای محاسبه هزینههای ضمنی(غیر صریح) از هزینه فرصت از دست رفته استفاده میشود. هزینههای ضمنی پرداختی است که برای اطمینان دادن به منابع مالی شرکت ضروری است که به آن هزینههای سرمایهای هم میگویند. در هر موسسه تجاری ابتدا شخص سرمایه را فراهم میکند سپس در آن کار سرمایهگذاری میکند. تامینکنندگان این سرمایه ممکن است صاحبان همان شغل، کار آفرینان یا بانکها یا سهامداران باشند. در ادامه برای روشتر شدن موضوع، تعریف سود را از نظر برخی مکاتب بیان مینماییم.
2-2-1-1-1. تعريف سود از نظر اقتصاددانان
از نظر آدام اسميت[1]، سود، درآمد مشتق از سرمايه است كه آن را به اشتغال درآورده يا مديريت آْن را بر عهده گرفته است. آدام اسميت، دلپذير بودن و نبودن شغل و خطر يا امنيت آن را دو عامل موثر بر سود ميداند و معتقد است، سود جزء متغيرهاي پرنوسان است تا حدي كه شخصي كه يك كار اقتصادي دارد، قادر نيست همواره با اطمينان بگويد كه ميانگين سود ساليانهاش چقدر است. در واقع، سود نه تنها سال به سال دچار تغيير ميشود بلكه روز به روز، ساعت به ساعت تغيير ميكند. بنابراين، تعيين ميانگين سود كليه كارهايي كه در كشور انجام ميشود كار دشواري خواهد بود و قضاوت در مورد اينكه سود دوره قبل و يا دورههاي قبل با هر درجه از دقت چقدر است، غير ممكن است. آدام اسميت همچنين در تعريف سود به اصطلاح افزايش ثروت اعتقاد دارد (صبائی،15:1390).
مارشال[2] نيز با تبعيت از اسميت، سود را به مفهوم يا تصويري كه از شيوه عمليات تجاري يا كسب و كار دارد، مرتبط ميداند. براي مثال، آدام اسميت و مارشال هر دو سرمايه ثابت و سرمايه در گردش و همچنين سرمايه فيزيكي و سود را از يكديگر تفكيك و بر تحقق سود تاكيد نمودند و آن را دليلي براي ضرورت شناسايي (ثبت) سود دانستند.
بامول[3] با مطالعات پيگير خود در مورد رفتار انحصارات چند جانبه به اين نتيجه رسيد كه تنها هدف موسسات صنعتي غول پيكر به حداكثر رساندن سود نيست، بلكه آنها اهداف ديگري را نيز دنبال ميكنند. يكي از آن اهداف، صرفهنظر كردن از حداكثر سود در يك سال است و براي دستيابي به آن ميكوشند تا در چندين سال داراي ميانگين سود ثابت باشند. به علاوه، از نظر بامول، بنگاههاي توليدي بزرگ به جاي حداكثر رساندن سود خود، ميكوشند تا درآمد كل ناشي از فروش خود را به حداكثر برسانند. در چنين شرايطي يك حداقل سود كه از طرف بنگاه مذكور در نظر گرفته شده، به حداكثر ميرسد و حجم فروش نيز به بالاترين حد خود ميرسد (انصاری،27:1391).
همچنين اين اقتصاددان معتقد است كه چون در واحدهاي بزرگ توليدي كساني كه آنها را اداره ميكنند مالكان آنها نيستند و همچنين در اين واحدها حاكميت از مالكيت جدا شده است، لذا هدف يك واحد بزرگ توليدي به جاي حداكثر رساندن سود يا فروش، به حداكثر رساندن رفاه مديران است. براي مثال مديران از سود ميكاهند تا به وسعت واحد توليدي بيافزايند و از اين طريق حقوق و مزاياي بيشتري طلب كنند و حتي ممكن است كه مديران يك واحد توليدي بزرگ، سود را در صورتي به حداكثر برسانند كه مطمئن باشند از اين بابت درآمدشان افزايش مييابد.
فيشر و ليندال[4] نيز در مورد ماهيت مفهوم اقتصادي سود نظراتي بيان نمودند. فيشر، سود اقتصادي يك سلسله رويدادها كه به حالتهاي مختلف لذت بردن از سود رواني، سود واقعي و سود پولي مربوط ميشود، تعريف مينمايد. ليندال مفهوم سود را در قالب سود تضمين شده (بهره) و افزايش مستمر كالاهاي سرمايهاي در طول زمان بيان ميكند. اين ديدگاه باعث شده است تا سود اقتصادي در قالب مصرف به علاوه پسانداز كه انتظار ميرود در طي يك دوره زماني مشخص به وجود آيد، مطرح شود.(شهباززاده،16:1391)
هيكس[5]، تئوري سود اقتصادي را ارائه نمود كه ميتوان آن را بدين صورت تشريح نمود كه سود عبارت است از حداكثر مبلغي كه يك شخص ميتواند طي يك دوره زماني مشخص به مصرف رساند به طوري كه ثروت او در پايان دوره همان ثروت اول دوره باشد. تعریف هیکس، بر جنبه فردی سود تاکید دارد، اما این مفهوم را میتوان به عنوان مبنایی برای تعیین سود تجاری با عوض کردن واژهی مصرف کردن با توزیع کردن در نظر گرفت. بنابراین، سود تجاری تغییر خالص داراییها در نتیجه فعالیتهای تجاری در طول دورهی حسابداری خواهد بود. به عبارت دیگر، سود تجاری تغییر خالص داراییها به استثنای سرمایهگذاریهای مالکان و توزیع سود بین آنها است. لازم به ذکر است که این مفهوم تعیین سود از سوی حسابداران با عنوان حفظ سرمایه نام گرفته است.(صبائی،35:1390)
وود[6] در سال 1975 نظريه كرانه بلندمدت سود را معرفي و براساس اين نظريه سود درآمدهاي غيرتجاري منهاي بهره قابل پرداخت منهاي ماليات و هزينههاي استهلاك تعريف كرده است. وود بيان مي كند كه يك واحد توليدي متعارف در اقتصاد سرمايهداري به هدف افزايش فروش دست يافته است و بايد بر انباشت داراييهاي ثابت تمركز يابد و سرمايه گذاريهاي لازم را در اين زمينه انجام دهد. اما نكته قابل توجه نظريه مذكور نحوه تامين مالي واحد توليدي براي رسيدن به هدف فوق است كه در اين خصوص با توجه به مشاهدات واقعي و عملي، سود انباشته شده از گذشته منبع اصلي تامين مالي براي اين نوع سرمايهگذاري است. در واقع، بحث اصلي نظريه مذكور آن است كه ميزان سودي كه يك واحد توليدي تصميم دارد به آن دست يابد، به وسيله ميزان سرمايهگذاري كه قرار است انجام شود، تعيين ميشود. بديهي است كه محدوديتهايي كه از نظر واحد توليدي براي ميزان سرمايهگذاري مورد دلخواه آن وجود دارد، براي مثال رقابت ساير واحدهاي توليدي، گسترش و توسعه فروش و توانايي كسب سود بنگاه را محدود ميكند. اما آنچه كه بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كه منفعت مورد نظر در يك واحد توليدي به وسيله هزينه سرمايهگذاري مورد نظر تعيين ميشود (شهباززاده،20:1391).
[1]. Adam Smith
[2]. Marsha
[3]. William Baumol
[4]. Fisher and Lindahl
[5]. Hicks
[6]. Wood