تغییرات در زنجیره تأمین
تغییرات عامل اصلی بسیاری از هزینههای بی مورد در زنجیره تأمین میباشد. در صورت مدیریت ناموثر زنجیره تأمین تغییر پذیری موجودی در زنجیره از پایین به بالا افزایش میابد. کوچکترین تغییرات در تقاضای مشتری میتواند منجر به تغییرات بسیار بزرگ در درخواستهای واقع شده در بالای جریان شود و در نهایت باعث ایجاد نوساناتی شدید در تمامی اعضای زنجیره خواهد شد. تغییرات کوچک در تقاضا در پایین جریان (مشتری) که منتج به تقویت تقاضا و افزایش بسیار زیاد سطح موجودی و تغییرات موجودی در سطح بالایی زنجیره میشود را اثر شلاقی گویند (شفیعی نیک آبادی و الفت، 1390، 66). برای روشنتر شدن موضوع میتوان به اثر شلاقی به عنوان نتیجهی معمول مدیریت زنجیره تأمین اشاره کرد که یک پیچیدگی پویاست و بار اول توسط فرستر[2] (1961) بدین صورت تعریف شد: این پدیده میگوید که فرایند تقاضا که در گامهای اولیه زنجیره تأمین دیده شده است هرچه به سمت بالای زنجیره تأمین میرود متغیرتر میشود (به عبارت دیگر هرچه از تقاضای مشتری فاصله گرفته میشود). یا به عبارت دیگری میتوان اینگونه گفت که سفارشات در بالای زنجیره تأمین بسیار متغیر تر از سفارشاتی است که در پایین زنجیره تأمین دیده شده است. علایم این تأثیر به صورت زیر نمایان میشوند: موجودیهای اضافی، سطح پایین خدمات به مشتری، برنامه ریزی ظرفیت به صورت نادقیق و غیر صحیح و در نتیجه زمان بندی اشتباه، از دست دادن سود، افزایش هزینههای انتقال و توزیع، برنامه ریزی تولید ناکارآمد (لی[3] و همکاران، 1997، 96). آنها همچنین نشان دادند که دسترسی به اطلاعات و مدیریت آنها فاکتور کلیدی برای حداقل کردن این نوع تغییرات میباشد. وی میگوید: کمپانیهای نوآور در صنایع مختلف فهمیدهاند که میتوان اثر شلاقی[4] را کنترل کرد و کارکرد زنجیره تأمین[5] را بهبود بخشید و این کار را از طریق کنترل جریان اطلاعات و برنامه ریزی در طول زنجیره تأمین میتوان انجام داد. از زمان فهم اثر شلاقی تا کنون ویژگیهای دلایل بروز این پدیده مدام تغییر کردهاند. فرستر (1961) میگوید که: رفتار سیستم تابعی از نحوه تراکنش ساختار سازمان (ساختار سازمانی موثر و منابع اطلاعاتی)، تأخیرها (زمان بین علت و معلول / تصمیم گیری و اجرا) و تقویت کنندهها (تأثیر خط مشیها) میباشد.
استرمن (1989)[6] میگوید که این تأثیرات اولیه (در اثر شلاقی) مربوط به خطاهای رفتار انسانی است که ناشی از فهم نادرست تقاضای واقعی مشتری است. لی و همکاران (1997) معتقدند که این مشکل در خود زنجیره تأمین نهفته است و تجربههایی را در این زمینه به تصویر کشید. وی تجربههایی مثل به روز رسانی پیش بینی تقاضاها، دسته بندی سفارشات، جیره بندیها و غیره را عنوان فاکتور های اصلی معرفی کرد.
هرچند که زمانی که همگرایی وجود داشته باشد اطلاعات قابل اعتماد و به موقع اهمیت زیادی پیدا میکنند اما فرستر (1961) نشان داد که اطلاعات به موقع به تنهایی نمیتواند به عنوان راه حل و حل کنندهی تمام مشکلات به کار رود. با توجه به گستردگی نتایج اطلاعات به موقع میتواند کشنده باشد. تأثیر این اطلاعات میتواند اینگونه باشد که مدیر را در موقعیتی قرار دهد که به تصمیم گیریهای کوتاه مدت تاکید زیادی کند. بهبود سیستم الزاماً در گرو تغییر نوع اطلاعات در دسترس نیست. همچنین با تغییر منبعی که تاکنون برای تأمین اطلاعات استفاده میشد کیفیت اطلاعات و تصمیم گیریهای مبنی بر این اطلاعات الزاماً تغییر زیادی نخواهند کرد. این دیدگاه توسط چرچمن نیز تایید شد. وی بر این باور بود که دانش در کنار کاربر است و نه در کلکسیونی از اطلاعات. در واقع دانش عکسالعملی است که کاربر به کلکسیونی از اطلاعات که مهم هستند نشان میدهد. لواری[7] (2000) نتایج نهایی اثر شلاقی را اینگونه بیان میکند: افزایش هزینه و در نتیجه قیمت برای کاربر نهایی و کاهش سود برای کسانی که در طبقههای مختلف زنجیره تأمین فعالیت میکنند. یوپین[8] و همکاران (2000) این موضوع را اینگونه بیان میکند: افزایش ابهام در جریانات مالی و سود آوری چه برای خریدار و چه برای مشتری. آیرس (1388) معتقد است که زنجیره تأمین تقاضامدار بسیاری از عواملی که موجب ایجاد تغییرات در زنجیره میگردد را برطرف میکند و در حقیقت به عنوان پایه و اساس زنجیره تأمین ناب مطرح میشود. زنجیره تأمین تقاضامدار منجر به عملکرد زنجیره تأمین با هزینه پایینتر میگردد. وی عنوان میکند که اولین گام در توسعه زنجیره تأمین تقاضا مدار کاهش زمان تدارکات میباشد. جایگزینی تقاضا به جای پیش بینی معمولاً در گرو هماهنگی کامل با مشتریان نهایی زنجیره است.
[1] Changes in Supply Chain
[2] Forrester
[3] Lee
[4] Bullwhip Effect
[5] Supply Chain Performance
[6] Sterman
[7] Levary
[8] Upin