ارتباط میان رهبری معنوی و معنویت
معنویت و رهبری هر دو سازههای پیچیدهای هستند. معنویت به عنوان موضوعی جدید در تئوریهای رهبری معرفی شده، به گونهای که همپوشانی بسیاری میان معنویت در محیط کاری و تئوریهای رهبری وجود دارد. معنویت و رهبری در اسلام دو روی یک سکه هستند و نمی توانند جدا از هم دیده شوند. آن دو به هم آمیخته شده و هر دو در پایگاه اخلاقی اسلام پایه ریزی شدهاند. هر دو مرتبط با خدا هستند و ریشه در تسلیم خود در برابر قدرت الهی دارند (Al arkoubi, 2008).
دنت و هیگینس[1] (2005) هم در بررسیهای خود به این نتیجه رسیدهاند که سازگاری روشنی میان ارزشهای معنوی و اثربخشی فعالیتهای رهبری وجود دارد. در بررسی دیگری که توسط (Reave 2005) صورت گرفته، ارزش هایی که آرمانهای معنوی چون صداقت، درستکاری و خضوع را در نظر گرفته اند، روی موفقیت رهبری اثر گذار بودهاند (Fry et all, 2011).
رهبری در اسلام به عنوان فرایندی که به وسیله آن رهبر مشارکت داوطلبانه پیروان در تلاش برای دستیابی به اهداف مشخص را جستجو میکند، وصف شده است. این تعریف به این نکته اشاره دارد که فرایند رهبری نباید مبتنی بر اجبار یا زور باشد، در حقیقت در همه کارها از جمله آن هایی که به دین مربوط میشوند، اجبار ممنوع میباشد (Al arkoubi, 2008).
رهبری معنوی اثربخش از راههای مختلفی قابل سنجش است:
- ارزیابیهای ذهنی از پیروان و کارکنان
- از طریق همسالان و افراد مافوق
- از طریق تاثیر بر روی پیروان و کارکنان
- از طریق دستیابی به اهداف سازمانی همچون سود و بهره وری (Reave, 2005).
یکی از مهم ترین اجزای محیطهای کاری معنوی، رهبر معنوی است. سازمانها باید در راه تبدیل خود به سازمانهای یادگیرنده، معنویت را در فضای کاری خود رواج دهند. در این میان وظیفه رهبر را میتوان کمک به سایرین در جهت یافتن روح درونی خویش، کسب اعتماد دیگران، گوش دادن موثر به نیازهای دیگران و خدمت به کارمندان بدون در نظر گرفتن علایق شخصی خویش در نظر گرفت.
اگر مهمترین عامل برای عضو شدن فرد در یک سازمان جلب کردن لطف آنان بدانیم، رهبری را نیز باید مهم ترین شخص در سازمان دانست که توانایی این امر را داراست.رهبران معنوی به فعالیتهای پیروان در سازمان یه وسیله وصل آنان به ارزشهای درونی شان معنی میدهند و موجب بالا رفتن تعهد، انگیزش و کارایی شان در سازمان میشوند. مهم ترین دلیل جهت به کار گرفتن معنویت در موفقیت رهبری اینست که رهبران در سازمانهای معنوی، نسبت به رهبرانی که در سازمانهای عادی کار میکنند، نمره بالاتری را از طرفداران خود دریافتند (Fry, 2003).
از آنجا که معنویت دستیابی یه بهره وری را آسان مینماید، در سازمان موازین اخلاقی را ایجاد کرده و مانع ورود اضطراب و استرس در سازمانها میشود. برخی از پژوهشگران معنویت را با رهبری ارتباط دادهاند. به همین دلیل میتوان اینگونه بیان کرد که رهبران معنوی نقش به سزایی را در اثربخشی سازمانها ایفا میکنند (Aydin & Ceylan, 2009).
نظریه رهبری معنوی عبارت است از ارزش ها، نگرشها و رفتارهایی که برای انگیزش درونی خود و دیگران به گونهای که سبب بقا معنویت و رفاه سعادت فردی از طریق معنا، هدفمندی و عضویت در خود و دیگران شود، میباشد. این نظریه مسلتزم موارد ذیل است:
- ایجاد بینش و بصیرتی که در آن رهبر و پیروان احساس معنا و هدفمندی نمایند.
- ایجاد فرهنگ سازمانی بر مبنای ارزشهای عشق به نوع دوستی که به موجب آن رهبر و پیروان احساس عضویت، درک شدن، مورد قدردانی قرار گرفتن، توجه و تقدیر از خود و دیگران مینمایند (Matherly & Fry, 2005).
تئوری رهبری معنوی بر اساس مدل انگیزش درونی توسعه یافته است که از چشم انداز، ایمان به هدف و ماموریت سازمان، علاقه به نوع دوستی و بقای معنویت ترکیب یافته است. هدف رهبری معنوی توجه به نیازهای اساسی رهبر و پیروان است. چنین رهبری باعث میشود که کارکنان معنی حقیقی شغل خود را دریافته و برای کاری که دارند اهمیت قائل شوند، همچنین این حس را دریابند که کارشان از نظر سازمان و سایر کارکنان نیز مهم است. رهبران معنوی چشم انداز و ارزشهای مشترکی برای افراد شکل داده و امکانات توانمندیهای تیمی و سازمانی شان را فراهم میکنند (Fry, 2003).
نظریه رهبری معنوی، یک تئوری علی برای تغییر و تحول سازمانی و خلق یک سازمان یادگیرنده و خودانگیخته میباشد. این تئوری بر مبنای الگوی انگیزه درونی که بینش و بصیرت، ایمان و امید، عشق به نوع دوستی، معنویت محیط کاری و سعادت و بقا معنوی را با هم تلفیق میکند تدوین و تکمیل گردید. هدف رهبری معنوی این است که نیازهای معنوی رهبر و پیروان را برای بقا معنویت و سعادت معنوی از طریق احساس عضویت و معنا در کار برای خلق بینش و بصیرت و هم خوانی ارزشی در سطوح فردی تیمی و سازمانی و بالاخره پرورش سلامت روانی مثبت و تعهد و بهره وری سازمانی ایفا کند (Fry, 2003).
نظریه رهبری معنوی ورای یک چارچوب قدرتمند برای برآورده کردن این نیازها میباشد. رهبری معنوی شامل برانگیختن کارکنان از راه یک بینش متعالی و یک فرهنگ بر مبنای ارزشهای نوع دوستانه برای پرورش نیروی انسانی متعهد و با انگیزه میباشد (aydin, 2009،(Ceylan &.
جرتزن و بارباتو[2] (2001) گفتهاند که رهبران معنوی به بعضی از ویژگیهای مهم برای سازمان خویش به سان خودشکوفایی و معنا در زندگی اطمینان میبخشند(aydin, 2009،(Ceylan &.
رهبری معنوی، ضرورتی جهت سیر به سوی موفقیتهای پی در پی در سازمانها است. رهبری معنوی به عنوان متغیری اثرگذار جهت رفع نیازهای رهبران و پیروان در راستای حفظ معنویت در نگاهها متجلی میشود که به تعهد و بهره وری سازمانی میانجامد.
رهبری معنوی میتواند به عنوان مقولهای در حال ظهور در بافت کلان تر معنویت در محیط کاری نگریسته شود (Fry et all, 2011). نظریه رهبری معنوی درون یک مدل انگیزشی درونی توسعه یافته و بر اساس ویژگی هایی چون امید، ایمان و نوع دوستی پایه ریزی شده است. هدف از رهبری معنوی خلق چشم انداز و ارزشهای متفاوت در سطوح فردی، تیمی، سازمانی و در پایان تقویت والاتری از تعهد و بهره وری سازمانی میباشد. رهبری معنوی بیشتر به عنوان یک پدیده در زمانی قابل رویت است که فرد در یک موقعیت رهبری نمادی از ارزشهای معنوی همچون صداقت، درستی و خضوع میباشد و خود را به عنوان نمونهای از شخصی که میتواند قابل اعتماد باشد و مورد تقدیر قرار گیرد، نشان میدهد (Reave 2005).
رهبری معنوی با یادگیری و رشد مرتبط است، از این جهت برای سازمان هایی که تمایل دارند که پیشرفت را تجربه کنند، این امر ضروری میباشد. رهبری معنوی سازمان از طریق رشد و یادگیری، در نهایت سازمان را به سوی بهبود مستمر در فعالیتها و نیز محصولات و خدمات با کیفیت بالاتر سوق میدهد و در نهایت منجر به سطح بالاتری از رضایت مشتریان و عملکرد مالی سازمان میشود (Fry et all, 2010).
[1]– Danet & hegnis
[2]– Gertzen & barbato