سطوح عمل سياسي
گرچه بيشتر مانورهاي سياسي در سطح فردي رخ مي دهند ولي مي توانند در سطح گروهي يا جمعي نيز صورت پذيرند . سه سطح مختلف عمل سياسي يعني رفتارهاي سياسي در سطح فردي ، سطح ائتلاف يا گروه و سطح شبكه يا كل سازمان در نمودار بالا نشان داده شدهاست . هر سطح ويژگيهاي بر جسته خاص خود را دارد . در سطح فردي ، افراد به دنبال منافع فردي حود هستند . ولي ابعاد سياسي ائتلافها و شبكه ها به روشني عمل سياسي در سطح فردي نيست . در قالب سازمان يك ائتلاف يك گروه غير رسمي است كه براي پيگيري يك موضوع به هم پيوستهاند . ائتلافها مي توانند با عضويت در گروه غير رسمي تقارن داشته يا نداشته باشند.
هنگامي كه موضوع مورد نظر حل شد ائتلاف از هم مي پاشد . صاحبنظران ياد آور مي شوند كه ائتلافهاي سياسي « مرزهاي نا معيني » دارند بدين معني كه عضويت سيال هستند . از نظر ساختار منعطفاند و دوره ائتلاف آنها نيز موقتي است . ائتلافها يك نيروي سياسي بالقوه در سازمان به شمار مي ايند .
سطح سوم عمل سياسي ، سطح شبكه هاست . بر خلاف ائتلافها كه حول محور مسائل خاص دور مي زند شبكه ها ، اجتماعات غير منسجم افرادي هستند كه براي منافع كلي خود به دنبال حمايت اجتماعي مي باشند . از نظر سياسي ، شبكه ها مردمگرا هستند در حالي كه ائتلافها موضوع گرا هستند. شبكه ها دستور كار گسترده و بلند مدت تري نسبت به ائتلافها دارند مانند قانون هماهنك پرداختها كه نمايندگان مجلس نيز ذي نفع بودند و در تصويب آن سرعت عمل نشان دادند.
2-14مفاهیم تعهد:
در طی نیمقرن گذشته، مفهوم تعهد بالاخص تعهد سازمانی توجه زیادی را به خود جلب نمودهاست و هدف بسیاری از پژوهشهای حوزه منابع انسانی و رفتار سازمانی بودهاست. در مفهومسازی خویش از تعهد، دو بعد زمانبندی تعهد و مبنای تعهد را تشریح میکند. زمانبندی تعهد بین گرایش به تعهد که قبل از ورود به سازمان شکل میگیرد و تعهد سازمانی که بعد از ورود به سازمان شکل میگیرد، تفاوت قائل میشود. بعد دو مبنای تعهد، بین تعهد مبتنی بر ملاحظات ابزاری و تعهد مبتنی بر وابستگیهای روانشناختی تمایز قائل میشود.
2-14-1تعهد حرفهای:
سانتوز تعهد حرفهای را احساس هویت و وابستگی نسبت به یک شغل و حرفه خاص میداند و بر تمایل و علاقه به کار در یک حرفه به عنوان تعهد حرفهای تأکید میکند. او از جمله معدود پژوهشگرانی است که به رابطه میان تعهد حرفهای و تعهد سازمانی اعتقاد دارند (سانتوز، 1998 ،صص.61-57)[1].
در پژوهشی دیگر تعهد حرفهای از دیدگاه نظریه هویت اجتماعی تعریف شدهاست . این نظریه معتقد است که افراد خودشان را درون طبقات مختلف اجتماعی ( از جمله حرفه ، گروه ، سازمان و نظایر آن) دسته بندی میکنند و از طریق آن خود را بر حسب عضویت در یک موجودیت خاص تبیین میکنند. یعنی افراد علاقه دارند تا در گروه یا دسته ای از جامعه قرار گیرند(مائل و آشفورث، 1995 ،صص.333-303)[2].
تعریف« والاس » و همکاران از تعهد حرفهای همانند تعریف آلن و مییر از تعهد سازمانی است . این پژوهشگر و همکارانش برای تعهد حرفهای نیز سه بعد عاطفی ، مستمر و هنجاری قائل شده و تعهدحرفهای را احساس هویت با یک حرفه ، نیاز به استمرار خدمت در یک شغل و احساس مسئولیت بالا نسبت به آن تعریف کردهاند.
از طرف دیگر تعهد شغلی نوعی حالت شناختی و احساس هویت روانی با یک شغل را نشان میدهد.تعهد شغلی، اعتقاد در مورد شغل فرد است و به مقداری که یک شغل میتواند نیازهای فعلی فرد را برآورده سازد، بستگی دارد. اشخاصی که شدیدا درگیر شغل هستند، شغل را بهعنوان بخش مهمی از هویت شخصی شان در نظر میگیرند. علاوه بر این، افراد دارای وابستگی شغلی بالا، بیشتر علایق خود را وقف شغل خود میکنند (هکت و لاپییر وهوزدروف، 2001 ،صص.409-392)[3]
2-14-2 تعهد سازمانی
تعهد سازمانی به عنوان وابستگی عاطفی و روانی به سازمان در نظر گرفته میشود که بر اساس آن فردی که شدیدا متعهد است، هویت خود را با سازمان معین میکند ، در سازمان مشارکت میکند و در آن درگیر میشود و از عضویت در سازمان لذت میبرد (مودی، استیرز و پورتر، 1982 ،صص.22-20)[4].
تعهد را چنین تعریف میکند:«تعهد نوعی وابستگی عاطفی و تعصب آمیز به ارزشها و اهداف یک سازمان است. وابستگی نسبت به نقش فرد در رابطه با ارزشها و اهداف سازمان ، به خاطر خود سازمان جدای از ارزشهای ابزاری آن.
با استفاده از تعاریف فوق میتوان گفت که تعهدسازمانمانندمفاهیمدیگررفتارسازمانی[5]به شیوههایمتفاوت تعریف شدهاست.معمولیترین شیوه برخورد با تعهد سازمانی آن است كه تعهدسازمانی را نوعی وابستگی عاطفی به سازمان درنظرمیگیرند. براساس این شیوه ، فردیكه به شدت متعهد است هویت خود را از سازمانمیگیرد، در سازمان مشاركت دارد و باآن درمیآمیزد و ازعضویت در آن لذت میبرد (ساروقی، 1375 ،صص.73-65).تعهدسازمانی را پذیرش ارزشهای سازمان و درگیرشدن در سازمان تعریف میكنند ومعیارهای اندازه گیری آن را شامل انگیزه ، تمایل برای ادامه كار و پذیرش ارزشهایسازمانمیدانند. تعهد سازمانی را به معنی حمایت و پیوستگیعاطفی بااهداف و ارزشهای یك سازمان ، به خاطر خود سازمان و دور از ارزشهای ابزاریان (وسیله ای برای دستیابی به اهداف دیگر) تعریف میكنند (رنجبریان، 1375 ،صص.57-41).
تعهد سازمانی عبارت از نگرشهای مثبت یا منفی افراد نسبت به كل سازماناست كه در آن مشغولبه كارند. در تعهد سازمانی شخص نسبت به سازمان احساسوفاداری قوی دارد و از طریق آن سازمان خود را مورد شناسایی قرار میدهد.
شلدون تعهد سازمانی را چنین تعریف میكند:نگرش یا جهت گیری كه هویت فرد را به سازمان مرتبط یا وابسته میكند.كانتر نيز تعهدسازمانی را تمایل عاملان اجتماعی به اعطای نیرو و وفاداری خویش به سیستم هایاجتماعی میداند ( به نقل ازاسماعيلي، 1380 ،ص.45) به عقیده سالانسیك تعهد حالتی است در انسان كه در آن فرد با اعمالخود و از طریق این اعمال اعتقاد مییابد كه به فعالیتها تداوم بخشد و مشاركتمؤثرخویش را در انجام آنها حفظ كند (به نقل ازساروقي، 1373 ،صص.73-65). بوكانان تعهد را نوعی وابستگی عاطفی و تعصبآمیز به ارزشها و اهداف سازمانمیداند، يعني وابستگی به نقش فرد در رابطه با ارزشها واهداف و به سازمان فی نفسه جدای از ارزش ابزاری آن(همان). به نظر (لوتانزو، 2008 ،ص.129) ،تعهد سازمانی به عنوان یك نگرش عبارتست از تمایلقوی به ماندن در سازمان، تمایل به اعمال تلاش فوق العاده برای سازمان، اعتقاد قوی به پذیرش ارزشها و اهداف (عراقی ، 1373 ،ص21). وجه اشتراك تعاریفبالا این است كه تعهد حالتی روانی است كه رابطه فرد را باسازمان مشخص كند، تصمیم بهماندن در سازمان یا ترك آن را به طور ضمنی در خود دارد(ساروقی ، 1375 ،صص.73-65).
[1]. Santos, S. and N.L. Emmalou
[2]. Mael, F.A. & Ashforth
[3]. Hackett, Lapierre & Hausdorf,
[4] .Mowdey, Porter & Steers
[5]-Behavior Organizational