با وجود ساختار دو قطبی مذکور در اوایل سال ۱۹۸۵ تغییری در سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی صورت گرفت که سبب نزدیکی دو ابرقدرت گردید؛ جنگ سرد میان آنها کمرنگ شد و زمینه همکاری در شورای امنیت سازمان ملل متحد فراهم گردید. این امر موجب گردید که دو ابرقدرت شوروی و امریکا در سال ۱۹۸۷ برای خاتمه جنگ ایران و عراق با همدیگر همکاری کنند. به دنبال آن قطعنامه ۵۹۸ را بر اساس فصل هفتم منشور سازمان ملل تنظیم کردند و “تصمیم” گرفتند که به هر نحو ممکن به جنگ پایان بخشند.
گفتار اول -کشورهای نظام بین الملل:
الف -آمریکا
۱- آغاز جنگ
مواضع و اقدامات امریکا در قبال تجاوز عراق -آمریکاییها ضمن توصیه به شوروی مبنی بر عدم مداخله در جنگ ایران و عراق، سه مسئله اساسی را در پیامد حمله عراق پیگیری میکردند.
۱ـ حمله عراق باعث آزادی جاسوسان امریکایی شود.
۲ـ ایران برای بازداشتن عراق از ادامه تجاوز ضمن برآورده ساختن خواستههای امریکا از این کشور درخواست کمک کند.
۳ـ ایران با زیر پاگذاشتن برخی اصول انقلابی خود در مجامع رسمی بینالمللی حضور یابد و به قواعد آنها تن دهد.
امریکا برای تحقق این امر در ظاهر به اصطلاح بیطرفی فعال را دنبال میکرد و از سوی دیگر سعی داشت ایران را از دست زدن به انسداد تنگه هرمز که تنها امکان اعمال فشار ایران بر نظام بینالمللی برای بازداشتن از هجوم بیشتر عراق بود بازدارد این در حالی بود که امریکا نظارهگر پیشروی عراق بود و وقتی در هفته دوم جنگ، عراق را در دستیابی کامل به اهداف خود ناتوان دید به جای پیشنهاد عقبنشینی تنها خواستار آتشبس آن هم از طریق کشورهای منطقه یا کنفرانس اسلامی و سازمان ملل شد.
گزیدهای از اظهارات مقامات امریکایی در آغاز تجاوز عراق:
کارتر رئیسجمهور امریکا: جنگ ایران و عراق ممکن است به آزادی گروگانهای امریکایی منجر شود. از طرفی این جنگ میتواند ایران را در مورد لزوم صلح و قبول قوانین بینالمللی متقاعد سازد. خبرهای رسیده از ایران حاکی است که اشتیاق شدیدی در ایرانیان برای حل اختلافاتشان با ما دیده میشود.
ادموند ماسکی وزیر امور خارجه امریکا: اگر ایران بخواهد تعهد و نقش کامل خود را در جامعه ملل ایفا کند نخست باید گروگانهای امریکایی را آزاد کند. رهایی گروگانهای امریکایی به تحریمهای بینالمللی علیه ایران و انزوای ایران در صحنه جهانی پایان میدهد و آثار انسانی گوناگونی به جای خواهد گذاشت . امریکا آماده است به محض آزادی گروگانها بر اساس احترام متقابل و برابری کلیه مسائل حل نشده و سوءتفاهمهایی را که ایران و امریکا را از هم جدا ساخته است مورد رسیدگی قرار دهد.
سخنگوی دولت امریکا: ایالات متحده بر تصمیم خود مبنی بر عدم فروش قطعات یدکی تسلیحاتی به ارتش ایران استوار است دولت امریکا اطلاعی از تحول اوضاع جنگ ندارد.
رادیو امریکا: امریکا قصد ندارد در اوضاع ایران و عراق دخالت نماید و کماکان موضع بیطرفی اتخاذ خواهد کرد.
رئیسجمهور امریکا: امریکا آزادی عبور کشتیها از تنگه هرمز را اصل اساسی میداند ایالات متحده امریکا در این زد و خوردها مداخله نخواهد کرد و به شوروی نیز توصیه میکند که از دخالت خودداری ورزد.
ادموند ماسکی وزیر امور خارجه امریکا: ایالات متحده در حال مشورت با متحدین خود درباره ایجاد یک نیروی دریایی در صورت مسدود شدن خلیجفارس است هم روسها و هم ما میدانیم این اوضاع به سود هیچکس نیست و هر دو برآنیم راهی برای پایان آن بیابیم.
کریستوفر معاون وزیر امور خارجه امریکا: ایالات متحده و کشورهای همپیمان عربی تلاش میکنند در صورت بسته شدن راه آبی هرمز تدابیر لازم را اتخاذ کنند.
سخنگوی پنتاگون: امریکا نیروهای نظامی خود را در خلیجفارس گسترش میدهد از جمله ناوهای حامل ۲۰۶۰۰ تفنگدار دریایی امریکا که اکنون در منطقه مستقر شدهاند.
روزنامه نیویورک تایمز: تصمیمی مبنی بر تهیه سپاه دویست هزار نفری و یکصد هزار سرباز ذخیره برای عملیات فوقالعاده در منطقه اتخاذ شده است و جزیره دیهگو گارسیا پایگاه نظامی امریکا تقویت میشود.
نماینده امریکا در سازمان ملل: اگر عراق از امریکا کمک بخواهد، امریکا هرگونه امکانات نظامی را در اختیار عراق قرار خواهد داد.
کریستوفر معاون وزیر امورخارجه امریکا: اتحاد جماهیر شوروی میداند که ایالات متحده در صورت دخالت آن کشور ساکت نخواهد نشست.
وزیر خارجه امریکا به طور جداگانه با معاون وزارت خارجه عمان و وزیران خارجه بحرین، پاکستان و مصر که برای شرکت در جلسات مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک رفتهاند دیدار و تبادل نظر کرد و گفت: امریکا منتظر نتایج میانجیگری کنفرانس اسلامی و سازمان ملل متحد است.
کارتر: اگر به جنگ جمهوری اسلامی و عراق پایان داده نشود به زودی تبدیل به بحران بزرگی برای جهانیان خواهد شد.
در اینکه امریکا در راهاندازی جنگ ایران و عراق نقش داشته است و یکی از مشوقان و ترغیبکنندگان صدام برای حمله به ایران بوده است شکی نیست اما لازم است که این ادعا بر اساس شواهد و اظهارات مقامات امریکایی بررسی شود.
گواه اول اینکه با وجود قطع روابط دیپلماتیک امریکا و عراق از سال ۱۹۶۸ به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی برژینسکی مشاور امنیت ملی سابق امریکا برای اطلاع از وضعیت عراق و ترغیب این کشور برای آغاز جنگ با ایران، سفرهای مکرری به عراق مینماید طوری که روزنامه والاستریت ژورنال در هشتم فوریه ۱۹۸۰ یکی از سفرهای محرمانه برژینسکی را فاش ساخت و روزنامه تایمز لندن نیز در ۱۷ ژوئن ۱۹۸۰ به ملاقات این شخص با صدام اشاره میکند و میگوید: برژینسکی بعد از سفر محرمانه به بغداد در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: ما تضاد قابل ملاحظهای بین امریکا و عراق نمیبینیم ما معتقدیم عراق تصمیم به استقلال دارد و در آرزوی امنیت خلیجفارس است و تصور نمیکنیم که روابط امریکا و عراق سست گردد.
به هر حال مشاهده میشود که امریکا با وجود اختلافات دیرینهاش با عراق چنین وانمود کرد که در مقابل آرزوهای همیشگی عراق یعنی تسلط بر منطقه خلیجفارس واکنشی نشان نخواهد داد. حتی آن طور که از سخنان برژینسکی برمیآید امریکا موافق آرزوهای صدام است و برژینسکی میخواسته چنین وانمود کند که حرکت صدام برای تسلط بر خلیجفارس باعث سستی روابطش با امریکا نخواهد شد. مسلماً منظور برژینسکی حمله به ایران است و الا تسلط بر دیگر شیخنشینها همیشه و از طرف هر کشوری مخالف منافع امریکا بوده است و این در جنگ عراق و کویت در سال ۱۹۹۰ به اثبات رسیده است.
شاهد دیگر آنکه در همین زمان نیز رفت و آمدها و تماسهای مکرری میان مجرمان فراری ارتش ایران با مسئولان دولت امریکا و حکومت بغداد صورت میگرفت که خود نشاندهنده نوعی آمادگی برای تحولات بعد از آغاز جنگ و حمله عراق به ایران بود. در این باره میتوان به تماسهای مکرر افرادی همچون شاپور بختیار و ارتشبد اویسی با مسئولان امریکایی و عراقی اشاره کرد.
گواه آخر اینکه روزنامه امریکایی نیویورک تایمز پنج ماه قبل از آغاز تجاوز عراق در آوریل ۱۹۸۰ (اردیبهشت ۱۳۵۹) از طرحهای مرحله به مرحله امریکا در این زمینه سخن میگوید. این روزنامه مینویسد:
«دولت امریکا پس از شکست عملیات طبس امکان اجرای سه طرح نظامی بسیار مهم را بررسی میکند. طرحهای مزبور عبارتند از: پیاده کردن نیروهای نظامی در شهرهای محل نگهداری گروگانهای امریکایی، مینگذاری در میادین صدور نفت و بمباران پالایشگاهای ایران.» نیویورکتایمز میافزاید: واشنگتن امیدوار است که تحریم اقتصادی و سیاسی ایران بتواند در تیرگی روابط ایران و عراق تأثیر بیشتری داشته باشد. در پایان نیز عنوان میکند: عدهای معتقدند شاید چشمانداز جنگ با کشور نیرومند عراق، ایران را وادار سازد در سیاست خود تجدیدنظر کند.
به هر حال اظهارات این روزنامه امریکایی نیز خود میتواند نشاندهنده نیات پنهانی سیاستمداران امریکایی برای تشویق صدام در آغاز جنگ علیه ایران باشد. اما پرسش اساسی این است که چرا امریکا خواهان حمله عراق به ایران بود و چه منافعی را تعقیب میکرد؟
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن در جریان اشغال لانه جاسوسی (سفارت امریکا) در تهران و شکست مفتضحانه این کشور در طبس امریکا که ضربات پیایی و سختی از ایران خورده بود، نه تنها از هر حرکتی که به ضرر ایران تمام میشد استقبال میکرد بلکه خود نیز به دنبال انتقامجویی و جبران شکستهای قبلی بوده است. از طرفی انقلاب اسلامی ایران نه تنها موجب شد تا امریکا مطمئنترین متحد سیاسی نظامی خود یعنی رژیم شاه را از دست بدهد بلکه نظام سیاسی جدید ایران نیز به الگویی برای دیگر کشورهای مسلمان منطقه تبدیل شد. امریکا از آن میترسید که دیگر متحدان منطقهییاش نیز همچون شاه سرنگون شوند که این امر برای امریکا بسیار نگرانکننده بود، زیرا که منطقه خلیجفارس حدود ۶۰ درصد ذخایر نفت جهان را در خود جای داده است و اگر بحران و انقلاب در کشورهای این منطقه متأثر از انقلاب اسلامی به وقوع میپیوست به معنای بحران سرمایهداری غرب بود. لذا امریکا به عنوان سردمدار سرمایهداری غرب سعی نمود با استفاده از قدرت نظامی عراق ضمن جلوگیری از سرایت اندیشههای انقلاب اسلامی به دیگر کشورهای منطقه نظام جمهوری اسلامی را ساقط و یا تضعیف سازد.
در طول جنگ امریکا به ظاهرسیاست بیطرفی اعلام کرد. اما در مواقعی که عراق در موضع ضعف قرار میگرفت، به طور آشکار و در قالب سازمان ملل و کمکهای نظامی، اقتصادی و سیاسی از عراق جانبداری میکرد. همچنین نیروی دریایی امریکا با حضور در خلیجفارس و حمله به کشتیها، هواپیما و سکوهای ایرانی عملاً وارد جنگ با ایران شد. این اقدام در موقعیتی که عراق با ایران در حال جنگ بود به معنای حمایت آشکار از عراق و جبران ضعفهای آن کشور برای ایجاد تعادل قوا بین عراق و ایران بوده است.
محور اصلی سیاست امریکاییان در طول جنگ جلوگیری از پیروزی ایران بر عراق بود زیرا به نظر دولت امریکا پیروزی ایران علاوه بر اینکه موازنه را در منطقه به هم میزد مشکلاتی هم برای غرب ایجاد میکرد. دراین چارچوب، خصوصاً پس از فتح خرمشهر که ایران در موقعیت بهتری نسبت به عراق قرار داشت به نحو شدیدتری این سیاست اعمال شد و امریکا به طور کامل و همهجانبه از عراق حمایت کرد.
امریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد به همراه دیگر اعضای شورا قطعنامههایی را به تصویب رساندند که اغلب به نفع عراق بود. آنها حتی برای یک بار هم عراق را متجاوز اعلام نکردند و تجاوز عراق را در قالب قطعنامهها محکوم ننمودند و حداکثر از طرفین درخواست میکردند که به منازعه خاتمه داده راههای مسالمتآمیز در پیش گیرند.
امریکا به دنبال اولین پیروزیهای ایران در بازپسگیری قسمتی از سرزمینهای خود اعلام کرد که به دلیل صدمات عمدهای که در جنگ با ایران به عراق وارد شده است قصد دارد مجوز فروش شش تا دوازده فروند هواپیمای پیشرفته لاکهید (۱۰۰-L) را به عراق صادر کند. به این ترتیب برای اولین بار این هواپیماها در اختیار عراق قرار میگرفت و امریکا عملاً از تظاهر به بیطرفی در جنگ دست کشیده رسماً به عراق تجهیزات میفروخت.
همچنین در روز فتح خرمشهر دولت امریکا اعلام کرد که گرچه ایالات متحده در جنگ عراق و ایران بیطرف است اما نسبت به نتایج آن بیتفاوت نمیباشد و برای محدودیت هر چه بیشتر ایران با دوستان منطقهای خود و ژاپن و اروپا هماهنگی لازم را به عمل آورده است و قصد دارد از طریق انتقال سلاحهای امریکایی به کشورهای منطقه و تحویل آن به عراق، به حمایت از نیروهای عراقی دست زند. گفتنی است که امریکا این اقدامات را در راستای سیاست مهار ایران انجام داده است و با توجه به اینکه عراق نتوانست در مقابل حملات ایران مقاومت کند بیم آن میرفت که رژیم بغداد از پای درآمده و تعادل قوا به نفع ایران به هم خورد. از نظر امریکا ضروری به نظر میرسید که از عراق حمایت شود. ایالات متحده از این پس نه تنها حمایت خود از عراق را ادامه داد بلکه کشورهای اروپایی و منطقه را ترغیب مینمود که به کمک عراق بشتابند طوری که این کشور، فرانسه را تشویق کرد که هواپیمای سوپراتاندارد در اختیار عراق قرار دهد. همچنین این کشور کنترل مجاری غیرقانونی فروش تسلیحات و لوازم یدکی از امریکا و دیگر کشورهای غربی به ایران را سختتر کرد و در همین خصوص وزارت خارجه امریکا یکی از افراد ارشد خود را به عنوان سفیر ویژه مأمور هماهنگی تلاشهای امریکا برای محدود کردن تحویل اسلحه به ایران کرد.
از طرف دیگر با تداوم عملیات تهاجمی ایران در سال ۱۳۶۲ امریکا احساس کرد عراق در حال فرسودگی و از پا درآمدن است به همین دلیل در مقابل به کارگیری سلاحهای شیمیایی به وسیله عراق عکسالعملی از خود نشان نداد و عملاً برای انجام هر جنایتی به صدام چراغ سبز نشان داد و
از طرف دیگر برای پوشاندن نقاط ضعف صدام آماده مداخله مستقیم در جنگ شد.
امریکا همراه با تبلیغات وسیع مبنی بر بیطرفی در جنگ اطلاعات جاسوسی در اختیار عراق قرار میداد تا آن کشور بتواند در مقابل حملات زمینی و هوایی ایران مقاومت نماید. برای مثال امریکا با پرواز هواپیماهای آواکس خود در منطقه و ماهوارههای جاسوسی تحرکات زمینی، هوایی و دریایی ایران را تحت نظر میگرفت و با مشاهده کمترین تحرک یا تغییری اطلاعات مربوط را در اختیار عراق قرار میداد. در مجموع همه گونه اطلاعات درباره مواضع هواپیماها، کشتیها، تانکها، موشکاندازها و اطلاعات جزئی از حملات ایرانیان به هدفهای زمینی و همچنین حملات ایران به هدفهای دریایی در خلیجفارس در اختیار عراق گذاشته میشد.
در کنار این اقدامات کمکهای اقتصادی گستردهای به عراق میشد تا از اضمحلال درونی رژیم صدام جلوگیری شود. دولت ریگان اعتبارات کشاورزی بسیاری به بغداد داد که سالانه تا حدود یک میلیارد دلار میرسید. علاوه بر این امریکا دولتهای عمده غرب مثل فرانسه، آلمان، ایتالیا و انگلیس را تشویق کرد تا با امضای قراردادی با دولت عراق به آن کشور اجازه دهند تا بازپرداخت وامهای خود را به تعویق اندازد. این کار به دولت عراق فرصت داد تا پول بیشتری را برای مقاصد نظامی صرف کند.
دانلود متن کامل این پایان نامه در سایت abisho.ir |